با سلام
خوشبختي ما در سه جمله است.
تجربه از ديروز استفاده از امروز اميد به فردا...
ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم.
حسرت ديروز اتلاف امروز ترس از فردا
از دكتر علي شريعتي
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
بدينوسيله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئوليتهای يک کودک هشت ساله راقبول می کنم. می خواهم به يک ساندويچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا يک رستورانپنج ستاره است. می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن رابخورم! می خواهم زير يک درخت بلوط بزرگ بنشينم و با دوستانم بستنی بخورم . می خواهم درون يک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم. میخواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چيز ساده بود، وقتی داشتم رنگها را، جدول ضرب را وشعرهای کودکانه را ياد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چيزهايي نمی دانم و هيچاهميتی هم نمی دادم . می خواهم فکر کنم که دنيا چقدر زيباست و همه راستگو و خوبهستند. می خواهم ايمان داشته باشم که هر چيزی ممکن است و می خواهم که ازپيچيدگيهای دنيا بی خبر باشم . می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم،نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری، خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب،جريمه و ... می خواهم به نيروی لبخند ايمان داشته باشم، به يک کلمه محبت آميز،به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، و به . . . اين دسته چک من، کليدماشين، کارت اعتباری و بقيه مدارک، مال شما. من رسماً از بزرگسالی استعفا میدهم .
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته ,
,
:: بازدید از این مطلب : 686